۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

صندلی ها



دونفر روی صندلی عقب نشسته اند
سالخورده
زن به مجله ی مد نگاه می کند
مرد به روزنامه ی مترو
روی صندلی جلو ٬ دو نفر همدیگر را می بوسند
هیچ روزنامه و مجله ای در دست هاشان نیست
چند ماه بعد
مرد سالخورده ای با عینک درشتی بر چشم
به مجله ی مد نگاه می کند
بی حوصله
آن را می بندد و خیره می شود
به سیاهی یه تونل
روی صندلی جلو
خانمی جوان کالسکه را سفت چسبیده
و پسری سیاه به او کمک می کند برای آن که پیاده شود
توی یکی از همین ایستگا ه ها
یکی از همین تونل ها
صندلی ها
همواره کسی هست که می خندد و می بوسد
همواره کسی هست که دیگر نمی تواند بخندد .


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر