۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

چه گوارا



چه گوارا گفت:
خنده تنها انتقامی است که می توان از زندگی گرفت
اما رفیق سیاه و سپید آرمان های غبارپوش
ستاره ی سرخ برو دوزی شده در کوبا بر کلاه تولیدات داخلی
توریست های شصت ساله را وسوسه میکند در هتل های تو
با دختران و پسران پانزده ساله همبستر شوند
کار ما از خنده گذشته رفیق
ما از دروغ های بزرگ به دروغ های بزرگتر پناه برده بودیم
خدا را در آسمان از دست دادیم
کتابش که ترجمه شد
به حماقت هزار ساله ی خود خندیدیم
تو به این خنده میگویی انتقام از زندگی؟
ما بدون ایمان پناه برده ایم به زمین
به آبی های دریاها و کوه های بلندش
آرام آرام داریم آدم می شویم
به محیط زیست می اندیشیم
زباله جمع می‌کنیم
اعتراض میکنیم و خلاصه کمی راه افتاده‌ایم
از کتاب های تئوری ٬ کاپیتال
از فلسفه های پسامدرن ریخته ایم در رپ
در سرگردانی تلو تلوخوران رهبرهای مرده
به خاطر چیزهای کوچک
شادی های کوچک
عشق های کوچک
آوازهایی می خوانیم
که حوصله ی نسل پیش را سر برده است
ما سربازانی هستیم که هرگز به جنگ نرفته ایم
اما بارها کشتار شده ایم
با اینکه یک گلوله به سمت ما شلیک نشده
بارها در جوخه های اعدام تیرباران شده ایم
و رگبارهای داعش را به موسیقی رپ تبدیل کرده ایم
و با اندامی سوراخ سوراخ رقصیده ایم
ما داریم چیزهای تازه ای را تجربه می‌کنیم
تمام شد
تمام شد رفیق
آزادی از تفنگ تو در کوه های سیرا ماسترا بیرون نمی آید
آزادی
احترام به همسایه طبقه پایین است
صندلی ات را آرام بکش
با پوتین روی موزاییک راه نرو
گلنگدن نکش نصفه شب
بچه ها بیدار می‌شوند
صبح ترافیک سنگین است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر