۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

ریشه



کاپشن هایمان سوراخ است
کفشهایمان پاره
تمام ما در شانزده سالگی پیر شده ایم
و از صبح تا شب مادر
لباس هایمان را که خون بر آن خشک شده است
در تشت آب داغ چنگ می زند
تشت را بلند میکند
و آب قرمز را از ایوان می ریزد زیر درخت هایی
که خیلی سال ها پیش از این
مشد صادق از ریشه بیرونش آورده است .




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر