۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

توی عکس آنتن نمی ده


شده ساعت ۵ صبح زنی باشی که
شیر از پستان های گاو بیرون میکشه؟
بخار شیر داغ رو دیدی که می ریزه توی ظرف حلبی ؟
صدای گاو رو شنیدی در دره های سپید؟
تو میگی من
اون میگه ما
ای ناقلا
نکنه می خوای عکس سلفی بگیری؟
موبایلت رو خاموش کن
توی عکس آنتن نمی ده
اصلن تا حالا شیر داغ روی بخاری چوبی میل کردی؟
شومینه نه
از این بخاری قرطی ها نه
اصل اصلش
از اون حلبی های سیاه
از اون روی رودخونه طنابی ها
از اون مدرسه گلی خشتی ها
از اون نیمکتا
آخ از اون نیمکتا
ول کن اون کلاه و عینک و سبیل و شالگردن رو
توی ویلای شمال
حس نمیشه گرفت
برای همینه که بحران مخاطب داری عزیز دلم
جنست یه جور دیگه است
نچسب و بی مزه
چقدر گفتم نرو خارج
اروپا بری باید شعرهای سکسی بنویسی
باید سیاسی بشی
کراوات بزنی
یا بلنده یا کوتاه
اندازه نیست
معلومه
به جان مادرم معلومه
آبروریزی نکن !
پاپیون ؟
اصلن حرفش رو نزن
می دونی:
باید بلد باشی هیزم هم بشکنی
دو تا بچه
یه کفش !
باید بلد باشی تا ده بشمری
تو ریاضی بلدی؟
بیست چنده؟
دو تا چکمه می شه چند تا؟
هندسه ی پریشان پنجره ی این خانه ی گلی رو
هر آرشیتکتی کار بکنه
گند زده توی هر چه معماری
یکی از شهر خبر آورده بود :
تمام کارگرها از داربست های اکباتان پرواز کردن
دور برج میلاد لیوان های چای رو به هم زدن
و صدای برخورد استکان ها در تهران پیچید
غروب شده بود
توی اون ارتفاع
تف کردن توی ستاره ها
و دندان های زردشون رو فرشته ها دیدن
بعد
توی ابر
خدا
سیگار اشنو ویژه روشن کرد
تو
در رستوران برج میلاد سانشاین سفارش دادی
و از پنجره ی برج کارگرهایی را دیدی
که از جیب های لباس کارشان
پیچ گوشتی و آچار پرتاب می شد
بر بام های سپید پوش تهران
تمام اینها را یکی از شهر خبر آورده بود
ما دور هم نشسته ایم
شب شده
چراغ زنبوری روی طاقچه
کتری روی بخاری یه هیزمی
بفرمایید چای.







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر