۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

سگ


این که چه جوری اومدم پشت این کامپیوتر نشستم و چه جوری با پنجه های پشم آلودم تونستم تایپ بکنم اصلن به شما مربوط نیست ٬ من با هوش هستم و هر کاری رو اگه یک بار ببینم می تونم یاد بگیرم و انجام بدم ٬ من اونقدر تربیت شده و با هوش هستم که صاحبم هیچ وقت به من قلاده نمی بنده ٬ همین دیشب بود روی مبل دراز کشیده بودم و پوزه ام رو گذاشته بودم روی دستم ٬ و خیره بودم توی مانیتور ٬ صدای زوزه می اومد٬ یکی از شهرهای ایران بود که داشتن توی خرابه های خارج از شهر سگ ها رو می کشتن ٬ من بغض گلوم رو گرفت نتوستم پارس بکنم ٬ مخصوصن وقتی یکی از اونها آمپول اسید رو تزریق کرد به کمر اون سگی که قلاده اش توی دست یک نفر بود و بعد زوزه کشید و خودش روی خاک کشید من اصلن نتوستم پلک بزنم و حتی پارس هم نکردم ٬ از بچگی عادت کردم گوشت نخورم ٬ همین استخون مصنوعی و غذای پاکتی و ویتامین ها کفایت می کنه ٬ فکر کن ؟ من تکه های بدن یک گاو یا یک گوسفند رو بخورم ! بعد فکر کن توی یک پارک یا چه می دونم یه مزرعه بزرگ برم کنار اونها بازی کنم ٬ اصلن حتی تصورش هم برای من دردناکه.
صاحبم فکر می کنه من یک سگ هستم ٬ بله فقط یک سگ ٬ اما خیلی وقت ها شعرهای اون رو من می نویسم ٬ برای این که الهام بگیرم کافیه کمی به اخبار روزانه دقت کنم ٬ حالا اینقدر کنجکاو نشو که چطور می تونم بخونم و یا از کجا یاد گرفتم بنویسم ؟! مگه من از شما سوال می کنم؟
اون اصلن توی حال خودش نیست ٬ خیلی وقتها زل می زنه به یه نقطه خیره می شه ٬من روی مبل نشستم می بینم که خوابش گرفته ٬ خیلی زور می زنه چیزهایی رو سر هم کنه ولی نمی تونه ٬ فقط من می دونم اون چی می خواد بگه برای همین وقتی رفت خوابید می پرم پشت کامپیوتر و تمام شعرهاشو براش می نویسم ٬ اون حتی نمی دونه که من کمپین اعتراض به سگ کشی رو امضاء کردم ٬ اصلن حواسش نیست ٬ صبح بیدار می شه می بینه یه شعر روی صفحه ی مانیتورش هست ٬ با تفکرات روشنفکریه خودش درگیره ٬ فکر میکنه محصول هیجانات و هذیان های شاعرانه ی شب قبلش هست ٬ چیزی رو به خاطر نمی یاره ٬ ای کاش بتونم یه روزی حالیش کنم که دست از خوردن گوشت برداره گیاه خوار بشه ٬ ولی می ترسم دچار وحشت بشه ٬ سکته کنه ٬ آخه فکر کن یه دفعه ببینه سگش داره با اون حرف می زنه و نصیحتش می کنه ٬ فکر کن بفهمه در طول این چند سال هیچ کاری نکرده به جز تلو تلو خوردن و هذیان گفتن و تموم اینها رو سگش نوشته ٬ چقدر دندون های تیزم رو زبون بزنم و اونها رو روی هم فشار بدم ؟
به طور طبیعی من باید دوست داشته باشم که گاز بگیرم مگه نه؟ باید دوست داشته باشم که برای غریبه ها پارس بکنم و از بوی گوشت خوشم بیاد ٬ مسلمون ها من رو نجس می دونن٬ براشون فرقی هم نداره از چه نژادی باشم ٬ فقط کافیه سگ باشم ٬ یه جایی خونده بودم حضرت محمد وقتی دید یه گربه روی عباش خوابیده اون قسمت از عبا رو برید تا گربه خوابش به هم نریزه ٬ ولی چرا واقعن چرا ما سگ ها نجس شدیم ٬ یعنی حضرت محمد این قدر فرق قائل شد بین گربه ها و سگ ها؟ ما که از خیلی جهات به هم شباهت داریم تنها این رو می دونم که تازه ما خیلی وفادار تر از گربه ها هستیم و بسیار کارآمد تر هم هستیم ٬ خوب خیلی از سگ های خونگی هستن که مثل من می فهمن و می خونن و حتی می تونن بنویسن و حتمن این نوشته ی من رو می خونن و خیلی از اونها با فیس بوک صاحبشون مطالب رو می خونن ولی شیر نمی کنن و لایک هم نمی زنن ٬ تازه نمونه هم بخواین می تونم براتون بیارم .
شما تا حالا دیدین یه سگ یه سگ دیگه رو اعدام کنه؟ یا یه سگ ٬ یه سگ رو زندانی یا وادار کنه که کاری رو انجام بده؟
وقتی بوکو حرام ٬ یا طالبان یا داعشی ها جنایتی رو مرتکب می شن ٬ همون قدر چندشم میشه که نگاه میکنم توی مانیتور به چهره ی رئیس جمهور آمریکا یا فرانسه ٬ یا آلمان ٬دوست دارم تمام اعضای کشورهای ۵+۱ رو گاز بگیرم و سفیدی یه رون هاشون رو تو ی دندون های سفتم که خارش می کنن روی هم فشار بدم ٬ با این که از گوشت و بوی گوشت اون هم خام چندان خوشم نمی یاد ٬ به عنوان یک سگ خیلی برای من شکوهمند هست که روزی بتونم باسن صدراعظم آلمان رو یه گاز محکم بگیرم ٬یا روی پاهای خودم خیز بردارم و بادیگاردها رو بزنم کنار و بیضه های رئيس جمهور فرانسه رو با دندون های تیزم گاز بگیرم .
عجیبه ٬ خیلی عجیبه شعرهایی رو که می نویسم و به نام اون تموم میشه و بعد همش هم در باره ی همین مزخرفات سیاسی هست و طرفدار داره ٬مردم خوششون می یاد ولی خودشون نمی تونن این چیزها رو ببینن یا اگه می بینن به سادگی از کنارش رد می شن و قادر به نوشتنش نیستن ٬ یعنی آی کیوی آدمها این قدر پایینه ٬ یا من خیلی سگ هستم؟
من اگه صاحب نداشتم و این همه مسئولیت گردنم نبود و می شد برم بلیط بخرم برم ایران حتمن این کار رو می کردم ٬ با همین قیافه ی اروپایی ام می رفتم نازی آباد تهران ٬ می رفتم شیراز ٬ می رفتم اصفهان ٬همه ی شهرها برای تموم سگ های ولگرد سخنرانی می کردم ٬ براشون توی خرابه ها سمینار می گذاشتم ٬ آگاهی سیاسی اجتماعی می دادم ٬ به صورت زیر بنایی فرهنگ سازی می کردم ٬ یه روزی می شد که هیچ مسلمونی نمی گفت پوزه ی من خورده به لباسش و نجس شده ٬ نه من نجس نیستم ٬ توی اینترنت یه سگ رو دیدم که داره از توی چاله ی یه خرابه به افق نگاه می کنه و مامور شهرداری با تفنگ سر پر از پشت دیوار اون رو نشونه گرفته بود که گلوله رو توی مغزش خالی کنه و فکر کن یکی هم از این ماجرا عکس گرفته بعد از مردن اون سگ عکس رو گذاشته روی فیس بوک و این یعنی پنجاه درصد طرفدار اون سگ بوده ٬ برای همین عکس گرفته و پنجاه در صد هم می ترسیده برای همین نتونسته از این کار جلوگیری کنه ٬ این یعنی اون آدم یه روشنفکر بوده ٬ من با اینکه سگ هستم این رو می فهمم و فهمیدم ولی هیچ کدوم از آدم هایی که این عکس رو دیدن حتی یه کامنت درست و حسابی نگذاشتند ٬ یعنی اگه روی عبای محمد به جای گربه سگ نشسته بود باز هم عبا رو می برید که خواب سگ به هم نخوره ؟ یعنی اگه روزی آدم ها بدونن که سگ ها هم می تونن حرف بزنن و اگه روزی یه سگ تصمیم بگیره مسلمون بشه بره حج باز هم نجس هست؟ یعنی حیوانات نمی تونن ایمان بیارن و ایمان آوردن فقط مخصوص آدم هاست ؟ آیا یک سگ نمی تونه یهودی بشه یا مسیحی؟ من خودم یک سگ هستم و تا بخواهی از این سوال ها دارم.

مهرداد عارفانی





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر