۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

پایان



اين جهان روزى به پايان مى رسد
كه چشم هايم را ببندم
جنگ در خاور ميانه تمام مى شود
شايد نيمكت برگردد به جنگل
يادگارئ هاى تيغه ى چاقو پاك شود
و شايد من برگردم به شهرى كه مترو ندارد
بتون هاى حاشيه ى پياده رو شن بشود
و آسفالت آرام آرام فرو برود در زمين
و بوى نفت هوا را پر كند
تابلوى سهام بورس
و قيمت هاى اوپك از تابلو خاموش شود
جاده ای نباشد كه بگويد مرز
نه سيم خاردار و نه سرباز
پادگان ها با شيشه ها
برجك ها و دژبانى
مهمات و پرچم ها
در گسل ها فرو برود
فروشگاه ها و بازارها ، پارك ها ، ميدان ها
به گدازه هاى سرخ بدل بشود
ليز بخورد ، بريزد توى آب
و آب و بخار گدازه ها در هم فرو بروند
ميليون ها سال مى آيد بعد از اين
كه درخت پس از شورش هاى فراوان
بتواند بدرختد
و آهن كشف نشود
جايي كه نه من آدم باشم
نه تو حوا
و سيب آرام بگیرد.


۱ نظر:

  1. https://www.bbc.com/persian/iran-55973440?fbclid=IwAR18L8iJeJ9h4XVCnABSSpc-m_37_JMjUw66k7CmPyaVNgbk30dey11Y_BM

    پاسخحذف