۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

چاقو به زبان گوسفندها




بع بع بع
تنها صدایی که به گوش می رسد
یکی می‌گوید چه علف های سبزی!
نگاه کن!
دیگری : پارسال بهار پشم ما را زدند
چقدر خنک شدیم یادت هست؟
تابستان و چوپان مهربان
چه دره هایی !
شبها از ترک های چوب به ستاره ها نگاه می کنیم
حیف بلد نیستیم حرف بزنیم
و اگر راوی نبود بع بع ها هرگز ترجمه نمی شدند
*
من تا اینجا توانستم ترجمه کنم
زبان گوسفندها سخت است خیلی سخت
هر چه می‌گویم این وانت بار سبز و این کامیون کهنه
می روند کشتارگاه
انگار نه انگار
چاقو به زبان گوسفندها چه می شود؟
شما می دانید؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر